- وصال جستن
- یار دید جستن پیوند جستن فرازیدن درطلب رسیدن بمعشوق برآمدن: چو مستعد مظرنیستی وصال مجوی که جام جم نکند سود وقت بی بصری. (حافظ)
معنی وصال جستن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به جستن تحری درست جستن به جستن
جستجو کردن تفحص نمودن (گمشده غایب)، تفحص کردن